عکس کوفته جان خواهرپزم???

کوفته جان خواهرپزم???

۹ اردیبهشت ۰۰
خاطره ی از کودکی شهید#امیر سپهبد علی صیاد شیرازی#
زمستان آن سالها خیلی سردبود.
همه ی بچه ها بالباس های گرم وپشمی به مدرسه می آمدند.
پدرعلی برای او یک بارانی گرم خریده بود تادر زمستان بپوشد.
یک روز مادرعلی متوجه شدکه علی بارانی اش را نمی پوشدوباهمان لباس های همیشگی به مدرسه می رود! وقتی علی ازمدرسه برگشت, از اوپرسید:(علی جان!چرا بارانی ات را نمی پوشی؟)
علی سرش را پائین انداخت وگفت:(من هر روز باهمکلاسی ام به مدرسه می روم.
اوبارانی ندارد وسردش می شود; من هم نمی پوشم تامانند او باشم واو ناراحت نشود.)
مادرلبخندی زد وفردای آن روز یک بارانی گرمِ دیگر خرید وبه بهانه ای آن را به دوست علی هدیه کرد.
از آن پس علی بارانی اش را می پوشید وخوشحال وخندان بادوستش به مدرسه می رفت.
آدم های موفق وبزرگ مانند شهیدعلی صیادشیرازی،در کودکی هم به دیگران کمک وتوجه می کردند.
(اَحسِن کَما اَحسَنَ اللهُ اِلَیکَ)
به دیگران نیکی کن؛آن چنان که خداوند به تو نیکی کرده است.
...